در واپسین روزهای دلواپسی
زمستان
پنجره ی نگاهم رو به سایه ی بهاراست
گفتم بهار می آید...
دل بهاری می شود
فکر آفتابی می شود
عشق جوانه می زند
امید قد می کشد
* * * * * * * *
گفتم بهار می آید
آسمان می درخشد،می غرد
ابر ایثار می کند
غنچه می خندد
شقایق سرخ می شود
دشت سر سبز می شود
* * * * * * * *
........بهار آمد و
از سرسبزی نشانی نیست
شاید راه را گم کرده است!
آسمان ابریست واز باران نشانی نیست
شاید باران را باد برده است!
دشت تشنه است و از آب نشانی نیست
شاید آب راسنگ خورده است!
کارون جاری یست واز موج نشانی نیست
شاید موج راخواب برده است!
تا کی شاهد هاله ای از بهار،
سایه ای از بهار خواهم بود!!!!
( سهیلا اسفند۸۶)
بهاریه
تا دریا دل باشی و
از شوره زار بخت
بگذری،
آرام،آرام
جان می گیری و
بزرگ می شوی.
صبح
شیرین وشاد
از رویایی کودکانه
در عطر بهار
بر می خیزی و
گمان می داری
که روزگار دیگریست
وبه راه می افتی ...
غروب
پیش از تصوردیدار
در غبارغربت واندوه
باز می گردی و
ترانه ات را
ساز می کنی ؛
وقتی که عشق
این پروانه ی سرخ مست
این شبگرد عاصی در به در
راهی
نمی یابد و
آواره می ماند
در زمهریر تاریکی
بی روشنای زندگی آیا
از نخستین فصل
دیگر
چه مانده است؟
( حسین محمودی )
نوروز بر بر همه ی دو ستان مبارک باد
........بهار آمد و
از سرسبزی نشانی نیست
شاید راه را گم کرده است!
* ای ول عجب شاعر قهاری ... عجب قالب خوفی! D-:
سلامممممممممممممم
وبلاگت عالیییییییییییییییییههه
مخصوصا این صدای سوتش خیلی قشنگه
و خیلی با سلیقه کار کردی
راستی بچه کجایی؟
سلام
خوبی
قشنگ ترین عید دنیا رو به همگی شادباش میگم
بر آمد باد صبح و بوی نوروز/به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال/همایون بادت این روزو همه روز.
عید نوروز ۱۳۸۷ رو به همه تبریک میگم
جالب بود
شعرات خوب و قابل پذیرشه
امیدوارم موفق باشی همواره
سلام کا. عیدی می خوای؟
سلام
وبلاگه خیلی قشنگی دارید
قالبتون هم عالیه
به منم سر بزنید خوشحال می شم
بای
Salam che bloge ghashangi dari khili dust daram bahet bishtar ashna besham 09364696550
با سلام
من همان آشنای دیرینه تو در بلاگ اسکای هستم و حضور شما را در وبلاگ و گروه بلاگ کم رنگ می بینم ممنون می شوم در این خصوص اضهار نظر فرمائید.
تا ... رسیدن به تو
واسه تا رسیدن تو ، خودم و زدم به آخر
دل به غیر تو نبستم ، از اون اولش تا آخر
قصه من و تو انگار ، شده راز دفتر عشق
چکه های ناز چشمت ، کرده برگه ها شون و تر
به کدامین از گناهم ، نشدم موافق تو
به قضاوتم نشینی ، به حلالی ام تو داور
شده ام غرق وجودت ، انتظار منجی عشق
با وجود ناجی اینجا ، شده ام من هم شناگر
قلب صاف و ساده من ، می تپد به انتظارت
به هوای آشنایی ، بشیم اینجا آشنا تر
با طناب دیدگانت ، شده ام به اوج مستی
با وصال مقصد عشق ، به صفایی ام صفاتر
با قدوم تا تو انگار ، شده ام مهم و بهتر
به امید و سبقت حالا ، گشته ام کنون فراتر
طاهری هر چه نویسد ، شده مبتلا و مجنون
به زبان لیلی گوید ، به حکایتش برابر
**
نوپا
سلام
بعد از 9 ماه وقفه ، و رفتن ! جالبه نه ! رسم روزگار وحشی همینه !
فقط به عنوان یه خداحافظی !
به عنوان یه شوق دیدار !
خداحافظ کمی غمگین !
موفق باشید و سبز !
خیلی وبلاگ قسنگی دارید. آوای بلبل و... واقعا قشنگه.