صندوقچه ی عمرم از غصه پر است
قفلش را اما.با لبخند بسته ام
باغچه ی دلم از خاروخس درد پر است
خاکش را اما با گل عشق آمیخته ام
بقچه ی حنجره ام از فریاد پر است
گره اش را اما با امید بسته ام
حوضچه ی چشمم از آب حسرت پر است
روزنش را اما با اشک شوق سد کرده ام
دفترچه ی خاطراتم ازقصه ی بیداد پر است
پایانش را اما با امید وعشق مٌهر کرده ام
طاقچه ی طاقتم از بی رحمی ایام پر است
گوشه اش را اما با تقویم سال نو
سبزه ی نگاه نو .مزین کرده ام
سهیلا مهر ۸۴
با پرتاب سلام و شلیک خسته نباشید.
مطالب وبلاگت قشنگ بود و
به من هم سری بزن.
اگر هم با تبادل لینک موافقی بهم خبر بده.
به امید دیدار.
بای.
سلام سهیلا جان/خوبی/شعر قشنگی بود/منم لینکت کردم عزیزم/سهیلا جان اسم وبلاگ من تک ستاره هست نه نفس عمیق
در پی بیوگرافی خولیو کورتاسار نوشته شده در اردیبهشت ماه:
با سلام
ممنون از بیوگرافی خولیو کورتاسار من چند روزی ِ، که متن انگلیسی ِ( بِلو آپ) را خوانده ام ولی آن طور که باید با این داستان مانند داستانهای دیگر کورتاسار ارتباط برقرار نکردم ، شاید به علت ضعف من در انگلیسی باشد. بعد خواندن این داستان سوالات زیادی در ذهن من ایجاد شد .
که فکر کنم اگر زودتر بخواهم به جواب این سوالات پاسخ دهم باید متن ترجمه شده ی آن را بخوانم. با توجه به شناخت شما از این نویسنده نیازمنده راهنمایی شما هستم. لازم به ذکر است با تماشای فیلمی که با الهام گرفتن از این داستان ساخته شده است"آگراندیسمان" اثر" آنتونیونی "
نتوانستم جوابهای منطقی برای سوالاتم بیابم.
داود افخمی دانشجوی سینما
بگذار دفترچه خاطرات از امید و عشق پر گردد و هرگز پشیزی از بیداداز زمان در آن راه نیابد. شما که صاحب خانه اید نشانی و اجازه حضور تعارف است. خوش آمدید.
سلام
پنجشنبه کنفرانس داریم شما هم می آین؟؟؟
اطلاعات کنفرانس در وبلاگ هست
شما هم می آیید؟؟؟؟؟؟
امیدوارم بیاین
یا علی
خدانگهدار
سلام
پنجشنبه کنفرانس داریم شما هم می آین؟؟؟
اطلاعات کنفرانس در وبلاگ هست
شما هم می آیید؟؟؟؟؟؟
امیدوارم بیاین
یا علی
خدانگهدار
خسته نباشید. یادتان رفت که ایمیلتان را برایم بنویسید. موید باشید
سلام . ممنون از شعرهای زیبایتان . تازه دیدم وبتان را . فرصت کردید می توانید جنوبی قلم شکسته را خوشحال کنید .
سر فراز باشید .
سلام. لطفا قصه تلخ بیما را ملاحظه فرمایید.
صندوقچه ی ..... .
فوق العاده بود . عالی .
قسمت یا حکم بی ابطال سرنوشت ، این بار و برای بار اخر ، موجب بروز رسانی هردو وبلاگ نجوای قلم به طور همزمان شد .
نجوای قلم 1 : ... بهترین شکل گفتن ، نگفتن است . متنی در مورد پدر .
نجوای قلم 2 : رمضان . خاطره ی ایام کودکی در ماه مبارک رمضان .
نظرات شما ، جویای احوال ماست .
آنگاه که سعادت ، موجب برپایی چنین احساسی شد ؛ آنگاه که قسمت ، مرا به تحسین سرنوشت خود وا داشت که با شما آشنا شدم ؛ هرگز بر این باور نبودم که روزی خداحافظی خواهم کرد .
ولی افسوس ... !!!
افسوس ... !!!
افسوس ... !!!
امیدوارم بعدها که همت ، بازهم به قلم جانی تازه داد ، مرا به جمله خود امیدوار نکنید :
هر آنکه را رفت به خاک سپردند و مدت ها بعد نام او را هم .
پس بدین امید ؛ خداحافظ .